سفارش تبلیغ
صبا ویژن


یادم کن

می‌نویسم از توشبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم.تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم


همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی


نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...

اینم بخونیدش...

قرار تنهایی ما ، روز جدایی ، فردا بود
خلاصه فردا واسه ما، شروع کل دردا بود
فردا قرار بود من وتو ،از هم دیگه جدا بشیم
فردا قرار بود همدم ،گریه بی صدا بشیم
از تو چه پنهون گل من، من خیلی وقته بی تو ام
دیروز و فردا نداره ، برام چه سخته بی تو ام

یادش بخیر قلب تو بود ،برای من سنگ صبور
می خواستم عاشقت کنم، هر جور شده ، حتی به زور
حالا که نیستی لا اقل، تسکین به قلب من بده
اون که نخواست پیشم باشی ، حالا کجاست صبرم بده
چه جوری باور بکنم ، رقیب من نازت کنه
شبا کنارت بخوابه ، از خواب بیدارت کنه

یادته که زیر بارون ، تو دعا کردی بمیرم
منم قول دادم که دیگه ، عکستو بغل نگیرم
تو دعات گرفت و مُردم ،اما عاشقم هنوزم

با همون یه قاب عکست می گذرونم ، شب و روزم
لحظه های آخر تو ، میره از یادم به سختی
بدرقه ت اومدم اما ، دست تکون ندادی رفتی
یه دل خوشی دارم هنوز ، حالا که دارم می میرم
هر وقت که بارون بباره ،تو رو کنارم می بینم
نگاه به چشم خیس من، به عشق پاکم نکنید

رفیق من رفته سفر ، چند روزی خاکم نکنیــد


نوشته شده در یکشنبه 89/3/30 ساعت 8:32 عصر توسط خیال| نظرات ( )

می‌نویسم از توشبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم.تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم


همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی


نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...

اینم بخونیدش...

قرار تنهایی ما ، روز جدایی ، فردا بود
خلاصه فردا واسه ما، شروع کل دردا بود
فردا قرار بود من وتو ،از هم دیگه جدا بشیم
فردا قرار بود همدم ،گریه بی صدا بشیم
از تو چه پنهون گل من، من خیلی وقته بی تو ام
دیروز و فردا نداره ، برام چه سخته بی تو ام

یادش بخیر قلب تو بود ،برای من سنگ صبور
می خواستم عاشقت کنم، هر جور شده ، حتی به زور
حالا که نیستی لا اقل، تسکین به قلب من بده
اون که نخواست پیشم باشی ، حالا کجاست صبرم بده
چه جوری باور بکنم ، رقیب من نازت کنه
شبا کنارت بخوابه ، از خواب بیدارت کنه

یادته که زیر بارون ، تو دعا کردی بمیرم
منم قول دادم که دیگه ، عکستو بغل نگیرم
تو دعات گرفت و مُردم ،اما عاشقم هنوزم

با همون یه قاب عکست می گذرونم ، شب و روزم
لحظه های آخر تو ، میره از یادم به سختی
بدرقه ت اومدم اما ، دست تکون ندادی رفتی
یه دل خوشی دارم هنوز ، حالا که دارم می میرم
هر وقت که بارون بباره ،تو رو کنارم می بینم
نگاه به چشم خیس من، به عشق پاکم نکنید

رفیق من رفته سفر ، چند روزی خاکم نکنیــد


نوشته شده در یکشنبه 89/3/30 ساعت 8:32 عصر توسط خیال| نظرات ( )

سلام...من این وب را به زودی راه اندازی خواهم کردو دوست دارم شما با نظراتتون منو راهنمایی کنید

با تشکر

 

تنهایی بد دردیه


نوشته شده در یکشنبه 89/3/30 ساعت 7:10 عصر توسط خیال| نظرات ( )


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت